آیا زمان تفکر پروژهای به پایان رسیده است؟
آیا «پروژه» مرده است؟
در ۱۵ سال اخیر از مردم میشنویم که پروژهها مردهاند؛ پروژهها و تفکر مبتنی بر پروژه از آثار باستانی قرن بیستم شدهاند.
اما چرا این حرف مورد قبول نیست؟
با تعریف پروژه شروع کنیم. موسسهی مدیریت پروژه (PMI) پروژه را اینگونه تعریف میکند:
«پروژه یک تلاش موقت برای ایجاد یک محصول، خدمت یا نتیجهی منحصربهفرد است. طبیعت پروژه اثبات میکند که پروژه دارای یک آغاز و پایان قطعی است.»
امروزه معتقدند که پروژه یک کار مستمر و ادامهدار است؛ آغاز و پایان مشخصی ندارد و از بسیاری از جهات میتوان گفت پروژه طبیعت موقتی ندارد. مثالی از این طرزتفکر درمورد پروژه، توسعهدهندهای است که مدرک دانشگاهی خود را بهتازگی گرفته ؛ ممکن است که این توسعهدهنده در گوگل برای یک پروژهی AdWords استخدام شود و بعد از آن ۴۰ سال همچنان برAdWords کار کند.
آیا این توسعهدهنده بر یک پروژه کار کرده است؟ رویهمرفته نمیتوان یک زندگی شغلی ۴۰ ساله را که برای AdWords صرف شده، یک «تجربهی موقت» نامید، همانطور که برای آن «یک آغاز و پایان مشخص» وجود ندارد.
این مثال تاحدی درست است؛ اما در طول این دورهی ۴۰ ساله مطمئناً دستاوردهای بسیاری وجود داشته است.
برای مثال، گوگل هرازگاهی سیستم الگوریتم رتبهبندی خود را تعمیر میکند و یا بهبود میبخشد. بهروزرسانیهای قبلی این الگوریتم نامهایی مانند پنگوئن، پاندا، کبوتر، دزد دریایی و مرغ مگسخوار داشتند. هرکدام از این بهروزرسانیها را میتوان در تعریف پروژه جای داد و نام یک پروژه را بر آنها نهاد.
آیا هر یک از این پروژهها آغاز و پایان دقیقی داشتهاند؟ به احتمال زیاد خیر. تاریخهای آغاز و پایان پروژهها، نمایانگر تفاوت در سهوت استفاده از این برنامهها (بهخصوص نرمافزارهای مبتنی بر وب) است. برای مثال اول یک نسخه از نرمافزار تهیه میشود و در هفتههای بعد، نسخههای مختلفی از بهروزرسانیهای این نرمافزارها دردسترس قرار میگیرند.
درهرصورت میتوان دورهی کاری ۴۰ سالهی این توسعهدهنده را متشکل از تعداد زیادی پروژههای کوتاهمدت متصور شد.
اهمیت این مسئله چیست؟
با هر فرایند افزایشی و تکرارشونده مانند چابک (Agile)، خطر ارائهی کمتر از حد انتظار به دلیل تمرکز بر موارد کوتاهمدت وجود دارد. وقتی از صاحبان کالا درخواست میشود مهمترین نکات هر اسپرینت را انتخاب کنند، اکثراً وسوسه میشوند مواردی را انتخاب کنند که مشتریان همین اکنون منتظر آن هستند؛ تا اینکه به مواردی که در درازمدت ارزش بیشتری دارند اهمیت بدهند.
با قائل بودن به مفهوم پروژه، این خطر کاهش مییابد. در پروژه یک افق برنامهریزی فراهم میشود که معمولاً طولانیتر از یک اسپرینت است. این «آغاز و پایان قطعی» که بر محور ارائهی یک «محصول، خدمت یا نتیجهی منحصربهفرد» است، صاحبان محصول را تشویق میکند تا مواردی را انتخاب کنند که واقعاً مهم هستند و برای تولید طولانیمدت ارجحیت دارند.
پروژه یک ساختار کارآمد باقی میماند؛ پروژه است که انگیزهی انجام کاری بیش از یک تکرار واحد را ایجاد میکند. بهعلاوه پروژهها بسترِکار مشترک و کار تیمی را برای رسیدن به اهداف ملموس فراهم میکنند.
پروژهها نمردهاند و به نظر نمیآید قرار باشد بمیرند.