فکرنویسی (اینفوگرافیک)، یک طوفان فکری جدید است
طوفان فکری ماده خامی برای همکاری و کار تیمی است؛ اما آیا طوفان فکری واقعاً بهترین راه برای به دست آوردن و ارائه ایدههای جدید و راهحلهای خلاق برای مشکلات مختلف است؟ بعضی از مطالعات میگویند خیر و ادعا میکنند که «خلاقیت گروه ممکن است که یک روش غلو شده برای تولید ایده باشد و تمرینهای طوفان فکری فردی (مانند تمرینهای نوشتاری خلاقیت) میتوانند مؤثرتر باشند».
مشکل طوفان فکری
تیمها با هدف رسیدن به ایدههای جدید و افزایش بهرهوری، از طوفان فکری استفاده میکنند. با این حال طوفان فکری همیشه نتیجه مطلوب را حاصل نمیکند. اگر بهاشتباه انجام شوند، حتی ممکن است موجب کاهش خروجی خلاقیت تیم بشوند.
یک مشکل بزرگ طوفان فکری این است که برای ایدههایی عمل میکند که اول به فکر میآیند. ایدههای اولیه غالباً بهصورت نقطهی هدایتکننده عمل میکنند و شرکتکنندگان در جلسه معمولاً تحت تأثیر آن قرار میگیرند. این موجب -اصطلاحاً -تفکر گروهی میشود؛ بدین ترتیب شرکتکنندگان برای انطباق با آن احساس فشار میکنند، چرا که آن را بهعنوان عقیده اکثریت در نظر میگیرند. هرچند که موجب ایجاد توافق میشود، اما ایده یا راهحل انتخابشده ممکن است بهترین نباشد، بلکه ناشی از «بلندترین» صدایی باشد که راهحل را عنوان کرده است.
در بیشتر جلسات طوفان فکری، تعدادی از افراد بحث را در دست میگیرند و حتی اگر یک میانجی سعی کند که همه افراد را در بحث وارد کند، افرادِ ساکتتر گروه، معمولاً مردد هستند که نظر خود را بگویند یا با نظراتی که بیش از این بیان شده موافقت کنند. این بدین معنا نیست که بحث کردن مشکلات در گروه بد است اما مهم است که به افراد شرکتکننده برای ارائه ایدهها از پیش زمان داده شود.
مزایای فکرنویسی
فکرنویسی از آنچه در فوق ذکر شد، نشئت گرفته است. تیمها میتوانند فکرنویسی را جایگزین یا مکمل طوفان فکری کنند. برتری فکرنویسی بر طوفان فکری این است که ایدهها توأمان، تولید شده و به فرم نوشتاری در میآیند، بنابراین به این مشکل که یک شخص یا یک ایده بر فرایند حاکم شود، برخورد نمیکنید. هر ایده اول نوشته میشود و فقط بعد از جمع کردن تمام ایدهها بحث در گروه آغاز میشود.
مزیت دیگر فکرنویسی این است که میتوانید از روشهای تولید ایده در گروههای وسیعی استفاده کنید. از طرفی دیگر طوفان فکری فقط در گروههای کوچکتر مؤثر است.
فکرنویسی چگونه کار میکند؟
راههای بسیاری برای تمرین فکرنویسی وجود دارد. یک روش، ۶-۳-۵ است که در آن ۶ شرکتکننده باید ۳ ایده یا راهحل را در ۵ دقیقه پیشنهاد بدهند. میتوانید جلسات فردی داشته باشید، بهطوریکه هرکس بهطور فردی بتواند بر ایدههای خودکار کند. یا میتوانید جلسات دورهای برگزار کنید که در آن هرکس ایدههای خود را بر یک تکه کاغذ یادداشت میکند و سپس آن کاغذ را به شرکتکننده دیگر که ایده خود را اضافه میکند، دستبهدست میرساند. این شیوه در زیر توضیح داده خواهد شد.
قدم اول: توضیح روش
بزرگترین مشکل در معرفی یک تکنیک یا روش این است که شرکتکنندگان معمولاً اصول آن را درک نمیکنند. هرچند فکرنویسی بهاندازه کافی ساده به نظر میرسد، بازهم لازم است که فرایند تمرین و مزایای آن برای تیم توضیح داده شود.
قدم دوم: توضیح مشکل و هدف
بهعلاوه تیم نیاز دارد که مشکلی را که باید حل کند درک کند. داشتن یک هدف تعریفشده به تیم کمک خواهد که بر تولید ایدههای درست تمرکز کنند. اهداف مبهم برای حل مؤثر مشکلات بسیار مضر است، چرا که شاید تیم ایدهها و راهحلهای بسیاری را مطرح کنند اما همچنان ممکن است که هیچکدام از آنها نتوانند مشکلات را حل کند.
هدف سوم: پخش کردن کاغذها
میتوانید از کاغذهای معمولی برای تمرین استفاده کنید یا آنها را پست کنید، میتوانید استفاده از ابزار دیجیتال را جایگزین آن کنید. مزیت استفاده از کاغذ این است که شرکتکنندگان چیز ملموسی برای اشتراک گذاشتن دارند؛ این به تیمسازی کمک میکند.
قدم چهارم: فکرنویسی را آغاز کنید
بعد از تکمیل آمادهسازی، تیم میتواند فکرنویسی را آغاز کند. یک محدوده زمانی ۳ تا ۵ دقیقهای برای دور اول کافی است تا شرکتکنندهها ایدههای جدید را مطرح کنند. بعد از پایان اولین دور، هر شرکتکننده کاغذ را با ایدهها بر آن به شخص دیگر دستبهدست میکند. حالا دور دوم آغاز میشود، این دور و دورهای بعدی میتوانند کوتاهتر باشند. مجدداً هر شرکتکننده ایدههای جدید خود را بر کاغذ به ایدههای ماقبل خود اضافه میکنند. این فرایند تا دورهای پنجم و ششم تکرار میشوند.
قدم پنجم: دستیابی به ایدهها و بحث کردن آنها
تمام ایدهها را جمع کنید و آنها را یا در یک تخته بنویسید یا به میز کناری دستبهدست کنید. اکنون زمان ارزیابی و بحث ایدهها است. فکرنویسی معمولاً از طوفان فکری، ایده بیشتری تولید میکند، بنابراین ترتیب تمام ایدهها در بین گروهها و دستهبندیها اهمیت دارد تا یک مرور کلی بهتری انجام شود. ایدهها بر اساس میزان امکانپذیری آنها، میزان کمک آنها برای رسیدن به اهداف تعریفشده در مرحله دوم و میزان افزودن ارزش به سازمان ارزیابی میشوند.