قدرت انتظارات شما در شکل دادن به رفتار تیمهایتان
من ژن شیلر هستم و بهعنوان PMP (مدیر پروژه حرفهای)، شریک شرکتِ Berkshire Consulting, LLC فعالیت میکنم. داستان دو قورباغه را مدت کمی پسازاینکه اولین قدم را در ماجراجویی شغلیام برداشتم، شنیدم. داستان چیزی شبیه به این است: گروهی از قورباغهها در نزدیکی تالابی میرقصیدند و در همین حال دو تا از قورباغهها در گودال عمیقی افتادند. گروه قورباغهها سر آنها داد زدند و ادای آنها را درآوردند و به آنها خندیدند و اصرار داشتند که آنها هرچقدر هم تلاش کنند، هرگز از گودال بیرون نخواهند آمد. دو قورباغه هی سعی و تلاش کردند و کردند. ازقضا یکی از قورباغهها تسلیم شد و مُرد. قورباغه دیگر توانسته بود بپرد و از گودال خارج شود. قورباغه موفق کَر بود و فکر کرده بود دیگر قورباغهها در حال تشویقش بودند.
داستان دو قورباغه تأثیر عمیق و شگرف و پایداری روی من گذاشت و تلنگر جدیدی را در اعلامیه Neale Donald Walsch’s میسر ساخت، “تفکرات شما واقعیت را میسازند.” من متوجه شدم که وضع انتظارات شفاف با اعضای تیمهایم قدرتمندترین راه برای ارائه ارزش است. من میتوانستم یا به آنها کمک کنم تا بپرند یا اینکه تا ابد در گودال باقی بمانند.
انتظار چیزی را داشتن، پیشبینی و ملاحظه چیزی است که آنقدر احتمال وقوعش بالاست که نزدیک بهیقین است. ممکن است شما راجع به اثر placebo شنیده باشید، اما راجع به اثر Rosenthal هم شنیدهاید؟ مطالعات روانشناسی تأیید کرده است که انتظارات به رفتار واقعی شکل میدهند. آیا انتظار دارید که تیم شما موفق شود؟ پس موفق میشوند. آیا راجع به نتایج نمونههای منتخب پروژه خود با خوشبینی صحبت میکنید یا بدبینی؟ تیم شما راهنماییهای شمارا دنبال میکند. آیا شما میخواهید تیمهایتان باهم رفتاری محترمانه داشته باشند و نقشه و برنامه را با بهترین تواناییشان به انجام برسانند؟ پس انتظارش را بکشید. آیا میخواهید از شگفتیها اجتناب کنید؟ محیط پروژهای برمبنای اعتماد و انتظار باز، صداقت و مکاتبات و ارتباط به موقع بسازید. آیا برخی از اعضای تیم را باهوشتر از دیگران فرض میکنید و در نظر میگیرید؟ در نتیجه طبق همان فرض با آنها رفتار میکنید، بدون در نظر گرفتنِ IQ آنها.
بیشتر از همه از تیمهایتان انتظار داشته باشید تا با انتظارات شما مواجه شوند. چراکه انتظارات به تفکرات افراد شکل میدهند، من به این نتیجه رسیدهام که انتظارات بهترین محرک و مشوق و انگیزه دهنده، است. حتی بهتر از وضع اولویتهای شفاف. (که میتوانید از تیمهایتان انتظار داشته باشید تا درک کنند و محترم بشمارند.)، حتی بهتر از فراهم آوردن مسیر واضح (که میتوانید از آنها انتظار داشته باشید که به آن شکل دهند، آن را دنبال کنند و مورد سؤال قرار دهند)، و بهتر از به اشتراکگذاری حقایق مؤثر، جامعترین دانش، بیشترین اثبات یا هر میزان شناخت و پاداش. البته همه موارد بالا هم کمککننده هستند. در عوض من چشمم را روی جایزه وضع و شفافسازی انتظاراتِ ارتباطی نگهداشتهام.
انتظارات خود را مشخص کنید، اما نه آنقدر مشخص که جلوی ابداع و نوآوری را بگیرد. یکی از قوانین طلایی من این است که به مردم بگویم “چه” کاری را انجام دهند و “چگونه” انجام دهند نه هردو. من در تیمهایم تفکر مستقل میخواهم. من ترجیح میدهم به مردم اینکه “چه” کاری انجام دهند را بگویم تا به درک مشترکی از نتایج مورد انتظارِ نمونه کار پروژه برسند و ارزشی که سازمان، انتظارِ دریافت آن را دارد. من میدانم زمانی موفق هستم که همه تیمهایم زمانی که از آنها در مورد نتایج مورد انتظار میپرسم، جواب یکسان بدهند. من ترجیح میدهم به مردم “چگونگی” انجام یک کار رازمانی بگویم که آنها در حال کسب مهارتهای موضوعی و رشد مجموعه مهارتهایشان هستند یا زمانی که کسی از من بخواهد.
هر کس انتظاراتی دارد. انتظارات شما چقدر با تیمها و سرمایهگذارانتان هماهنگ است؟ چقدر شفاف انتظاراتتان را با تیمهایتان مکاتبه میکنید؟ آیا قصد دارید تا تیمتان را برای تولید نتایج ارزشمندتر تغییر دهید؟ شروع به انتظار آن کنید. بهترین حمایتی که میتوانید به تیمهایتان بدهید این است که از آنها انتظار موفقیت داشته باشید. از قدرت کلماتتان برای بالا کشیدن و ساخت موفقیت استفاده کنید.