گفتگو با آقای مهندس مهدی استوی
باز نشر گفتگوی وب سایت کارآفرینی با آقای مهندس مهندس مهدی استوی که اکنون مدیر عامل شرکت داده پرداز پویای شریف هستند. این گفتگو در سال ۹۲ انجام شده است. توجه شما را به شرح این مصاحبه جلب می کنم.
لطفاً از سوابق تحصیلی خودتان توضیح مختصری بفرمایید.
در ابتدا عرض میکنم که خوشحالم از اینکه در خدمت شما هستم و ممنونم از این ابتکار شما. من مهدی استوی متولد تهران و ورودی سال ۸۰ دانشگاه صنعتی شریف هستم و در سال ۸۴ از این دانشگاه در مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شده و موازی و پس از آن مشغول گذراندن دورههای تخصصی مرتبط با رشتهی تحصیلی در MITOCW وCavendishCollege بودم و پس از کسب دانش و کمی تجربه در حوزهی فناوریاطلاعات مشغول به تحصیل در مقطع کارشناسیارشد در رشتهی مدیریت شدم.
آقای مهندس حیطهی فعالیتتان در شرکت دادهپرداز پویای شریف چیست؟
شرکت دادهپرداز در حوزهی نرمافزارهای تحت وب شامل، طراحی و پیادهسازی پرتالهای بزرگ سازمانی و نرمافزارهای خاص سفارشی فعالیت میکند و من بهعنوان مؤسس و در سمت مدیرعامل فعالیت میکنم.
رشتهی تحصیلیتان چه بود؟
مهندسی کامپیوتر – فناوریاطلاعات
آقای مهندس کار را از چه زمانی شروع کردید؟ از زمان دانشجویی یا بعد از فارغالتحصیلی؟
شغل پدر من در زمینهی فرش و ساختوساز بود و از دوران راهنمایی شاید هم ابتدایی در تابستان یا تعطیلات دیگر کار کردم و صد البته کار کردن نه برای رفع نیاز مالی بلکه به خاطر دیدگاه درست پدرم که میگفتند کار جوهر مرد است و یک مرد همیشه باید دستش به زانوی خودش باشد. ارزش مرد به همتش است و واژگان و جملاتی که هنوز هم زمانی که نیازشان دارم ناخودآگاه در ذهنم پیدایشان میشود و اعتمادبهنفس من را افزایش میدهد، این شروع کار یا همان خشت اول بود که درست گذاشته شده بود، اما کاری که باعث شد دادهپرداز فعلی شکل بگیرد از دوران قبل دانشگاه و علاقهمندی اتفاقی من به کامپیوتر شروع شد. در ابتدا آشنایی با سختافزار، شبکه، امنیت و در نهایت علاقهمندی به نرمافزار و برنامهنویسی باعث شد که کار این حوزه را به طور جدی شروع کنم.
قبل از ورود به دانشگاه فهمیده بودم باید درحوزهی کامپیوتر، نرمافزارهای تحتوب کار کنم و در اهدافم همیشه برای خودم تصویر یک شرکت در این صنف را داشتم.
آقای مهندس تعریف شما از کارآفرینی چیست؟
عموماً کارآفرین فردی است که گروهی از افراد را بر سر کاری نهاده و شرایط لازم را برای اشتغال بلندمدت آنها فراهم میکند. تأکید میکنم بلندمدت، چون کاری در بازهی کوتاه معمولاً در افراد مهارت ایجاد نمیکند و با تکرار و تجربه است که مهارت ایجاد میشود و اشتغالزایی هرچه ماندگارتر باشد ارزشمندتر است. چه در حوزهی کار و چه در حوزهی محصول.
اما کارآفرین واقعی یا کارآفرین موفق از دید من کسی است که در نهایت ایجاد فرصتهای شغلی جدید واشتغال یا ایجاد ارزشافزوده بتواند در حوزهی زندگی اجتماعی و شخصی خود نیز موفق باشد. یا به عبارتی توانسته باشد بین زندگی شخصی و خانوادگی و زندگی کاری و حرفهایش، تعادل مناسبی برقرار کند. نیازهای جسمی، روانی، مادی، معنوی و عاطفی همگی مهم هستند و برآوردن آنها وظیفهی هر انسان میباشد. کار و اشتغال و کارآفرینی تنها بخشی از زندگی ما است. گاهی ما آنقدر به این بخش کوچک میپردازیم که دیگران و کسانی که به آنها نیاز دارند – خانواده و دوستان و یا حتی همکاران- را نادیده انگاشته و از آنها غافل میشویم و گاهی بر این باوریم که خود کارآفرینی هستیم و به واسطهی همت و اراده و پشتکار خویش توانستهایم شرایط مطلوب فعلی را ایجاد نماییم که اینگونه نیست. ممکن است یک کارآفرین از حقوق شخصی و اجتماعی خود گذشت کرده و فداکاری نماید، اما نمیتواند نیاز دیگران نسبت به خود را نادیده بگیرد، با این رویکرد، دادهپرداز ما تمام موفقیتش را مدیون کسانی است که پابهپای آن آمدهاند، ماندهاند و جاریاند. مدیون پدر و مادر و خانوادهی مدیرانش است که در شادیهایشان با نبود آنها کمرنگتر شده و تحمل و همیاری کردهاند. تمام دیر آمدنها، پرکاریها، اثرات جنبی، کار کردنهای زیاد و حتی در زمان کمکاری و رکود اگر ابزاری برای دخالت اجرایی نداشتهاند باز هم سنگ زیرین آسیاب بودهاند.
پس با این تعریف شما به نوعی کارآفرین هستید؟
بله، یک کارآفرین که در ابتدای راه است.
به نوعی هم محصولاتی که تولید میکنید خودش عامل کارآفرینی است؟
دادهپرداز تولیدکنندهی تخصصی محصولات نرمافزاری سفارشی سمت مشتری است و این محصولات معمولاً به ایجاد ارزشافزوده در سازمان سفارشدهنده کمک فراوانی میکند و از ابتدای چرخهی نرمافزار تا پایان عمر نرمافزار که معمولاً کوتاهمدت نمیباشد افرادی بهعنوان راهبران آن سامانه مشغول بهکار خواهند بود. یک مثال ساده: ما یک پرتالی را برای یک سازمان ایجاد میکنیم. این پرتال نیازمند نگهداری درونسازمانی خواهد بود. این فرصت جدیدی برای آن سازمان است که یک فردی باید آن را نگهداری، پایش و بهروزرسانی بکند. حال شما در سامانههای بزرگ نیازمند راهبران بیشتری خواهید بود و این خود یعنی ایجاد شغل جدید بهواسطهی محصول تولید شده.
با توجه به حیطهی کاری شما آیا تحریم در صنعت شما تأثیر داشتهاست؟
تحریم بدونشک برای تمامی صنایع و مشاغل فشار کاری و اقتصادی داشته. گاهی این محدودیتها باعث رشد میشود. بستگی به نگاه ما و توانمندیمان در تبدیل این محدودیتها به فرصت کار و رشد دارد. از جهاتی ما دسترسی ساده به تمامی منابع و دانش روز دنیا را با وجود این محدودیتها و تحریمها نداریم و این خود یعنی چالش و از جهاتی در بازار داخل خیلی درگیر با رقبای خارجی نیستیم. این را ما فرصتی میدانیم برای رشد و تولید محصولاتی در سطح صادرات و قابل رقابت با محصولات دیگر شرکتها در خارج از ایران و این اثرات مثبت و منفی تحریمات بر این بخش از صنعت میباشد.
آقای مهندس نداشتن حق کپیرایت در ایران به ضرر شما است یا به نفعتان؟
بدون شک ضرر آن بیشتر از سودش است. ضرر آن اینجاست که زمانی که ما داریم یک نرمافزاری را تولید میکنیم درست است که خیلی سفارشی و مخصوص یک شرکت تولید میکنیم اما میتوانیم در همان فیلد کاری به مجموعهای با ظرفیتهای مشابه بفروشیم. اما به دلیل مراحل پیچیدهی ثبت در ایران و نبود حق کپیرایت از انجام آن منصرف میشویم و ترجیح دادیم به جای درگیری با بروکراسی اداری همچنان دستبهآچار و فنی بمانیم. ما خیلی پروژه انجام دادهایم که چند مجموعهی دیگر از همان کپی کردهاند و استفاده میکنند. مثلاً در پرتال همراهاول یا جیرینگ بعد از کلی ایدهپردازی و کار منظم و حرفهای اصلاً برای ما جذاب نیست که طرح در یک مجموعهی دیگر با یک کپی ناقص و غیرحرفهای استفاده شود. این موارد ذوق و شوق را از ما میگیرد و این ما را ملزم میکند که آن کارهایی را که انجام دادیم خیلی سریع بهروزرسانی بکنیم و نسخهی جدید آماده کنیم. شاید به لحاظ اقتصادی فعالیت و گردش مالی ایجاد شود از این دوبارهکاری، اما تخصص ما میتواند جایی دیگر گرهی دیگری را باز کند، اگر کپیرایت رعایت میشد.
با توجه به نوع کار و فعالیتی که دارید آیا از حمایتهای دولتی هم استفاده کردید؟
خیر! در کل اگر هم از حمایتهای دولت استفاده کرده باشیم، بهرهای نبردهایم و حتی گاهگاه ضربه هم خوردهایم بابت وعدههایی که عملیاتی نشدند و یا قوانینی که اجرا نشدند یا اینکه سلیقهای با آنها برخورد کردهاند. عملکردی که باعث ایجاد تردیدی سطحی در مسیری که در آن قدم نهادهایم میشود، رفتاری که شاید در دیگر نقاط دنیا عکس آن عمل میشود. مثلاً من زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم از دانشگاه ونکوور برای من دعوتنامهای برای کار و اشتغال فرستادند. ماهانه مبلغی برای زندگی و کل هزینهی تحصیلم را هم میدادند و ۱۰ سال هم تعهد کاری میگرفتند. من تا چند قدمی این اتفاق هم پیش رفتم اما دو چیز من را نگهداشت، یکی اینکه کشورم به من نیاز داشت درجایی که درس خواندم، بزرگ شدم و برایم هزینه شدهاست، چه در سطح اجتماع، چه خانواده، هر دوی اینها برای من، پول، زمان، انرژی، جوانی و عشق را هزینه کردهاند. کمی خودخواهی دانستم که خانواده و اجتماعی که شاید به عملکرد و وجود من دلخوش باشند را رها کنم. چه خوب بود که دولت ما هم حمایتهایی زیر ساختی، اثرگذار و بلندمدت نه از من بلکه از تمامی فعالان در حوزهی نرمافزار انجام میداد. حمایتهایی قانونمند با اجرای دقیق و شفاف از تمامی کارآفرینان برای توسعهی مشاغل ایجاد شده.
آقای مهندس تعریف شما از موفقیت چیست؟
یک جمله را جایی خواندم که میگفت: “زمانی که هدفی را مشخص و تمام تلاشمان را برای رسیدن به هدف کنیم بیشک به آن هدف میرسیم”. حالا اگر در این میان اتفاقاتی بیافتد که باعث شود به آن هدف نرسیم حداقل به نزدیکش میرسیم یا به آن نزدیکتر میشویم. مهم نتیجه نیست، مهم عمل ما است که در سایهی نظم و آرامش، برنامهریزى و دقت، سرعت عمل و زمانشناسى، به راه موفقیت منتهی میشود و موفقیت راهی است که ما در آن قدم نهاده و انتهایی ندارد اما میتوانیم ارزیابی کنیم که در کجای این مسیر قرار گرفتهایم.
نقش امکانات و تحصیلات را در پیشرفت و پیشبرد اهدافتان چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من اگر نگرش، تفکر و عادات یک فرد تلاشگر باشد، اگر یک زمانی درس بخواند خوب میخواند، اگر کار میکند، خوب کار میکند؛ یعنی در هر مرحله که قرار بگیرد چون جوهرهی تلاش، همت و پشتکار را دارد به آن هدف میرسد.
امکانات نیز مهم است. پدر من از لحاظ مالی سطح خوبی دارد، من که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم پدرم به من یک آپارتمان هدیه داد. من آن آپارتمان را گرفتم ولی گفتم این پشتیبان من است و خودم یک آپارتمانی را اجاره کردم. اندکی پیش دادم و بقیهی آن را اجاره میدادم و اجارهی آن را از کاری که میکردیم، به سختی در میآوردیم. سال اولی که کار کردم در کل سال سهم من ۳۰۰ هزار تومان سود بود. در صورتی که برای کارآموزی که میرفتم معادل این مبلغ برای حسن انجام کار و اضافهکار آن دوره به من پرداخت کردند.
برای شروع کار، من بهتنهایی نمیتوانستم تمامی امور یک شرکت را در بخش هزینهها، فنی، اداری و دیگر موارد اداره کنم. توان و امکان سرمایهگذاری هم فراهم نبود با دوستانم شروع کردیم. دانش، امکانات حداقلی و زمان و انرژی جوانی فراوانی داشتیم که با همت و نگرش صادقانه در درازمدت باعث پیشرفت و پیشبرد اهداف شد.
برای شروع ما یک ایده داشتیم و کمی پول. اما ایده را عملی کردیم و پنج نفر بودیم. هرکس یک بخش را جلو برد و برای ارائه و فروش محصول که محصولی کاربردی برای ایجاد وبسایت از ابتدای ثبت دامنه تا انتهای ورود اطلاعات بهصورت خودکار و بدون نیاز به دانش فنی توسط خریدار بود، راهی نمایشگاه الکامپ شدیم و بهعنوان جوانترین شرکت مبتکر در آن سال شناخته شدیم. یادم نمیرود زمانی که روز افتتاح نمایشگاه من چهار شبانهروز متوالی هر شب کمتر از ۲ ساعت خوابیدهبودم که آن هم خواب کار را میدیدم، از فرط خستگی روز اول بعد از اینکه خیالم راحت شد همهچی برقرار است خوابم برد.
در طول این سالها مخصوصاً اوایل کار امکانات و دانشمان زیاد نبود اما انرژی و انگیزه، آن کمبودها را جبران کرد و ما را به اهدافمان نزدیکتر کرد.
آقای مهندس! شما فرمودید که کار را با گروه شروع کردید، شاخصههای یک کار گروهی چیست و چرا گروه شما نتوانست ادامه بدهد؟
در کار گروهی ۵=۲+۲ است!
انسان نمیتواند بهتنهایی زندگی کند و این واقعیت سرمنشاء شکلگیری تمامی گروهها، جمعیتها و جوامع بشری از گذشتههای دور تا به امروز بودهاست. تمامی انسانها در هر گروه و جامعهای با توجه به تواناییها و شرایط حاکم، با همکاری یکدیگر به بقای خود و دیگران کمک کردهاند. هر چه فرد در برقراری ارتباط در جامعه با دیگران موفقتر عمل کند و در واقع هوش اجتماعی بالاتری داشته باشد، زندگی بهتر و راحتتری را تجربه خواهدکرد. کار گروهی شروع کارآفرینی است و اگر اصول آنکه مهمترینش سازگاری و انعطافپذیری است بدرستی اجرا شود،کار گروهی منجر به اتخاذ تصمیمهای بهتر میشود. چراکه هر عضو گروه مسئول بخشی از فرآیند تصمیمگیری بوده و همین امر منجر به کاهش درصد خطا میشود.
مهمترین دلیل ادامهندادن کار گروهی ما شاید این بود که سطح انتظارات، توقعها و اهدافمان خیلی یکی نبود. شاید فقط من بودم که دیدگاه و انتظار مالی نداشتم. کار گروهی خیلی خوب است اما مشروط بر اینکه مدل ذهنی همهی آنها با هم یکی باشد. یکی از دلایلی که ما تا انتها با هم نبودیم این بود که مدل ذهنیمان با هم یکی نبود و شاید در ابتدا شبیه هم بوده ولی تابع همدیگر نبودیم و یا اینکه دیگران شاید خیلی با من راه نمیآمدند و یاد نگرفته بودیم با هم سازگاری کنیم.
ایدهی شما برای جذب نیرو به چه صورت است؟ نیروهای جوان و تازه فارغالتحصیلشده را که دانش روز دارند جذب میکنید یا نیروهای باتجربه که سابقهی کار دارند؟
در بخش جذب نیروی کار، ما همیشه از دو حوزه پیگیر هستیم که نیروی جدید را وارد مجموعه بکنیم. با هر کسی هم که شروع به کار بکنیم یا ۲ هفته کار میکنیم یا حداقل ۲ سال کار میکنیم. مهمترین چیز قبل از دانش و تجربهی یک فرد اخلاق آن فرد است. ابتدا از نظر اخلاقی فیلتر میشود و بعد دانش و تجربهی او. اما به لحاظ سمتی که خواهد داشت گاهی تجربه و دانش با اخلاق فرد برابری پیدا میکند. زمانی که ما میخواهیم یک برنامهنویس استخدام کنیم، بهشدت دنبال یک فردی هستیم که تجربهی کافی داشته باشد و اینکه دانش او در سطح مقبولی باشد. اما زمانی که کارشناس تحقیق و یا پشتیبانی میخواهیم اینجا رویکرد متفاوت است. اگر فردی دانش بیشتری داشته باشد و تجربهاش کمتر باشد، ممکن است فرد ارجح باشد و در کل فرصت رشد و آموزش را به افراد تازهکار میدهیم.
آقای مهندس به نظر شما بهترین نوع تکریم از کارآفرینان چیست؟
به نظر من حمایت از کارآفرین به شکلی که در مسیر رشد و تعالی سازمان خود بتواند از امکانات زیرساختی مناسبی بهرهمند شود و در راه رشد دچار موانع اداری و قوانین متناقض نشود و تکریم از او در قالب حمایت باشد، مناسب است.
جامعهی ما در حال حاضر چه نیازی به کارآفرینی دارد؟ شما این نیاز را احساس میکنید؟
صددرصد! تا زمانی که فرصتهای مناسبی برای هر فرد در جامعه نیست و هرکس در موقعیت کاری خودش قرار نگرفتهاست، بیشک نیازمند کارآفرینی هستیم. در جامعهی ما هم چون تعداد نیروی تحصیلکردهی جوان زیادی داریم، نیازمند این هستیم که کارآفرینی درست انجام بشود. مخصوصاً در فضاهای جدیدی که الان هست که قسمت اعظم آن به بحث فنآوری و اطلاعات برمیگردد.
شما اشاره کردید که تا وقتی به کارآفرین نیاز داریم که نیروی بیکار در جامعه هست و این تا زمانی است که هر فردی در شأن کاری خودش قرار بگیرد، یعنی بهصرف اینکه نیروی بیکار در جامعه نیست نباید این کار متوقف بشود؟
بله! چون ما در خیلی از شغلها میبینیم که آدم این کار نیست، چرا آمده سراغ این کار! نه دانش این کار را دارد و فقط بهلحاظ اینکه این کار برای او پیشآمدهاست، در آن مشغول است. به نظر من باید آنقدر موقعیت خوب برای کار کردن باشدکه یک فردی که میخواهد جایی مشغول به کار شود صبح که از خواب بیدار میشود، واقعاً از کاری که میخواهد بکند لذت ببرد و لحظهشماری کند. اگر اینگونه باشد میزان بهرهوری جامعه بهشدت رشد پیدا میکند.
اگر همهی آدمها در کشور ما از کارشان لذت ببرند بدونشک بهرهوری در کشور بسیار بالا میرود و این مستلزم آن است که آنقدر فرصت شغلی در کشور ایجاد بشود که هر کسی بهراحتی در موقعیت کاری خود قرار بگیرد.
یک بار حدود ساعت چهار برای کاری به یک شرکت بزرگ رفتم. دیدم کلی آدم پشت در ایستادهاند. علت را جویا شدم. گفتند که آنها منتظر ساعت ۴:۳۰ هستند که کارت بزنند و بروند منزل! این موضوع واقعاً برای من تاملبرانگیز بود. این یعنی فرار از محل کار!
آقای مهندس چشمانداز آتی شرکت شما چیست؟
ما بهشدت مشغول کارهای توسعه و زیر ساختی هستیم. پروژههای اجرایی که داریم از یک سو و کارهایی تحقیقاتی بر روی تکنولوژیهای تحت وب از سوی دیگر ما را کمک میکند تا بتوانیم در آیندهی نهچندان دور در بین ۱۰ شرکت برتر نرمافزارهای تحتوب شناخته شویم. هماکنون روی تکنولوژیهای مرتبط با نرمافزارهای موبایل و ابزارهای ارتباطی تحقیق و به آن سمت حرکت میکنیم.
شرکت شما شرکتهای رقیب هم دارد؟
بله اما بدونشک رقبا باعث رشد در صنعت خواهند بود و اکثراً اخلاق حرفهای کار را دارند.
تأثیر شرکتهای رقیب بر کار شما چگونه است؟ آیا مانع پیشرفت هستند و یا باعث پیشرفت میشوند؟
فضای کار نرمافزار درکشور بسیار باز است و در این حوزه کار انجام نداده فراوان است و فرصتهای کاری زیاد شرکتهای رقیب، نهتنها چالشی برای ما ایجاد نمیکنند بلکه ما آنها را بهعنوان شرکتهای همکار شناخته و معتقدیم که ما باعث رشد این صنعت در کشور خواهیم بود و رقابت ما بر سر کیفیت خدماتی است که ارائه میدهیم.
با توجه به فضای موجود چه توصیهای برای فارغالتحصیلانی که میخواهند این کار را شروع کنند دارید؟ توصیه میکنید که چنین شرکتی را از پایه دوباره طراحی کنند یا اینکه فضای مساعدی برای رقابت نیست و جذب شرکتهای قدیمی بشوند؟
در بازار نرمافزار و IT فضا خیلی باز است. خیلی اتفاقات وجود دارد که حتی تا به حال به آنها اشاره هم نشدهاست، چهبسا در آن کار شده باشد؛ مثل الگوریتم یا دادههای هوشمند. در این صنعت هم فضای کاری و هم فرصت کاری زیاد است. بسته به همت و نوع دید آدمها در ایجاد شغل، مثلاً بعضی میگویند که من میخواهم کار کنم که لذت ببرم یا اینکه با خانوادهام خوش بگذرانم. اگر قرار باشد کسی یک شرکتی تاسیس بکند و در طول ماه کمکاری کند، آن شرکت با مشکل مواجه میشود. اگر اینچنین رویکردی باشد، من فکر میکنم نهتنها در صنعت نرمافزار بلکه در تمام صنایع این فرصت کاری وجود دارد. مثلاً میگویند ایران در اقتصاد و پیشرفت دنیا مثلاً کشور Nام است. این از جهت فرصت کاری خیلیخوب است. من اگر قرار باشد که به آمریکا بروم و با همین امکانات و منابع، کاری را راه بیاندازم شاید روند رشد سختتری را تجربه کنم. چون خیلی از کارها قبلاً انجام شده و فرصت جدید برای تولید کم است. ولی وقتی رتبهی کشور ما فلان میباشد، یعنی به مقدار زیادی کار انجام نشده وجود دارد که برای انجام آنها همت و دانش والا را میطلبد.
این ضعفی که فرمودید، بهنوعی ضعف ارتباط صنعت با دانشگاه است؟
نه! دانشگاه خوب عمل میکند، افراد خوبی را تربیت میکند، اما فرصتهای کاری ایجاد شده به خاطر خود آدمها است. اگر ۵۰ درصد آدمها سرجای خودشان قرار بگیرند میتوانیم نتایج خوبی داشته باشیم. این مشکل از دانشگاه نیست. مشکل از چرخهی اقتصادی است که داریم. شاید من فردی باشم که از لحاظ فردی پتانسیل این را داشته باشم که یک مجموعهای را راه بیاندازم. چون از لحاظ ذهنی این درگیریها را دارم که من این کار را راه بیاندازم، فردا هزار مشکل از بیمه و مالیات و غیره به سراغ من میآیند، اصلاً طرف این کار نمیروم اما یک نفری هم هست که میگوید من یک پشتیبانی دارم که شاید بتوانم این مشکلات را پاسخگو باشم.
شاید یکی از دلایلی که چند نفر از گروه ما به خارج از کشور رفتند، این بود که فقط من بودم که برایم مهم نبود سر ماه چقدر حقوق دارم. شاید اگر آنها هم مثل من بودند الان موازی شرکت من چند شرکت موفق دیگر هم بود. اما به لحاظ امنیت اقتصادی که نداشتند، ادامه ندادند. این مشکل دانش و دانشگاه نبود. اینکه در بازار کار فرصتهای زیادی هست اما راه رشد دادن آن فرصتها نیست، به لحاظ مشکل چرخهی اقتصادی و روابط بین سازمانها و غیره است که داریم. این مشکلات است که باعث میشود یک فرد نتواند یک مجموعه را مطرح بکند.
آقای مهندس فضای دانشگاه را چطور میبینید و اینکه فارغالتحصیلان شریف چه مهارتهایی را برای مدیریت و جذب بازار کار شدن کم دارند؟
در بحث اینکه یک فردی بتواند یک مجموعهای را مدیریت بکند تا اینکه بتواند آن را اداره بکند فاصلهی زیادی است. من زمانی که فارغالتحصیل شدم در زمینهی فنی توانایی زیادی داشتم. اما در زمینهی مدیریتی اصلاً در سطح مقبولی نبودم.آمدم یک سری دورههای MBA را گذراندم تا اینکه بتوانم اینجا را اداره بکنم مخصوصاً زمانی که درگیر چالشها شدم، متوجه شدم که جای یک سری دانشها در من خالی است. یک فردی که از دانشگاه بیرون میآید، باید یک سری از رشتههای میان رشتهای را یاد بگیرد مثلاً کسی که مدیریت خواندهاست و میخواهد در یک شرکت نرمافزاری کار کند باید یک مقدار دانش نرمافزاری هم فرا بگیرد.
در پایان اگر مطلبی باقی مانده بفرمایید.
مورد خاصی باقی نماندهاست. از اینکه این کار را انجام میدهید، بسیار سپاسگزارم و خوشحالم که دانشگاه ما را فراموش نکردهاست. ما هر آنچه الان هستیم را مدیون اساتید دانشگاه هستیم و مدیون آدمهایی که ما را به این سمتوسو راهنمایی کردند.