نقاط قوت و نقاط ضعف بالقوه استراتژی جدید سیستم عامل های اپل
یکی از جالبترین اطلاعیههایی که در کنفرانس سالانه توسعهدهندگان اپل مطرح شد نشان میدهد آنها بالاخره از پردازشگر x86 به پردازندههای ARM برای کامپیوترهای خانگی کوچ کردهاند. به نظر میآید این کار برخلاف کاری که مایکروسافت در دهه ۹۰ میلادی انجام داد باشد که در زیر به آن میپردازیم و البته کار خوبی هم از آب درنیامد. اما مگر اینکه اپل کمبود cloud را جبران کند تا این برنامه کارایی داشته باشد، در غیر این صورت این جابجایی برای کمپانی بیشتر ضرر به بار خواهد آورد تا منفعت.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که مایکروسافت تاکنون مرتکب شد، زمانی بود که تصمیم گرفتند ویندوز NT را که برای جایگزینی یونیکس طراحیشده بود، به بازار ویندوز ۹x متصل کنند. سرورها و ایستگاههای کاری نسبت به سیستم دسکتاپ اولویتهای بسیار متفاوتی دارند. لذا با ترکیب تلاشهای مختلف، سیستمعامل کاربر و مصرفکننده بسیار پیچیده شد و سیستمعامل و ایستگاه کاری، عناصر مصرفکننده را جذب کرد که نتیجه آن برای خریداران IT و مهندسان جذاب نبود.
در اجلاس سالانه اپل، به نظر میآید اپل اعلام کرد که آنها ios را بهجایی که قبلاً ویندوز ۹x قرار داشت خواهند برد و اجازه میدهند تا MacOS بیشتر روی محصولات کارخانه خود متمرکز شود. (آنها در دهه گذشته روی سرورها متمرکزشده بودند که درنهایت خیلی بد به اتمام رسید)
بهمحض انجام این کار، ورژن ipad سیستمعامل iOS (همراه با آنچه انتظار میرود یک خط ipad گستردهتر از رایانههای شخصی باشد) بر روی اغلب محصولات مشابه کامپیوترهای خانگی اپل خواهد بود درحالیکه سیستمعامل MacOs فقط روی محصولاتی با کارایی بالا که برای انیماتورها، هنرمندان گرافیست و باقی مهندسان اپل تولید میشوند، نصب خواهد شد.
مزایا
مزایای چنین استراتژی این است که هر سیستمعامل با مخاطبانش تناسب بیشتری دارد. این یعنی مهندسان اغلب تمرکز خود را روی کارایی میگذارند و کسی با UI (واسط کاربری) آنها کاری ندارد و بازتاب صدای آنان است که موجب توسعه MacOs میشود. این موضوع نهتنها وفاداری بین مهندسان و اپل را به سطح بالاتری میبرد حتی میتواند برخی را از جانب ویندوز هم به این سمت آورد. مهندسان بهخصوص مایل هستند تا کمپانیها محصولات سفارشیشده برایشان تولید کنند و به همین خاطر است که اغلب سازندگان تجهیزات اداری و اصل، دارای خطوط ایستگاه کاری اختصاصی هستند و نوت بوک های تجاری مصرفکننده یا همهمنظوره و با اهداف عمومی را در این بخش جای نمیدهند.
این موضوع باعث حفظِ جایگاه حرفهای تثبیتشده اپل میشود که مدتی در حال کاهش بود. به نظر میآید کاهش یادشده با محوریت گوشیهای آیفون اپل باشد که فاصله زیادی از ایستگاه کاری و خط تولید تا بازار تکنولوژی و رسیدن به دست مصرفکننده دارند. اگرچه ایستگاههای کاری بازار سودآوری هستند اما بازار ِخیلی بزرگی نیستند، دستکم در مقایسه با بخشِ مصرفکنندگان (کاربران) معمولی. قطعات بر اساس حجم قیمتگذاری میشوند و چون ایستگاههای کاری و کامپیوترهای خانگی x86 قطعات مشترک بسیاری دارند، همین سبب کاهش مؤثر بهای سختافزار و حفظ بودجه حیاتی اپل میشود.
درنتیجه این کوچ کردنِ اپل، فروش بسیاری از کامپیوترهای خانگی x86 ، بهقصد انتقال این مشتریان به ipad کاهش مییابد و که میدانیم اجزای پایه پردازنده ARM بسیار متفاوتی دارند. حتی ماژولهای حافظه هم بین کلاسها متفاوت هستند. این موضوع به این معنی است که برای حفظ بودجه، اپل مجبور است قیمتها را در ایستگاههای کاریاش به شکل قابلملاحظهای افزایش دهد و البته این ماشینها پیش از افزایش قیمت اپل، بنا بر کشوری که عرضه میشوند افزایش قیمت پیداکرده بودند.
البته این نکته را باید بگوییم که با تأثیرات اقتصادی که مهندسان و انیماتورها و گرافیستها در کسبوکار مورداحترام خوددارند، اگر کارایی هم به همان نسبت افزایش پیدا کند، با خوشحالی این افزایش قیمت را میپذیرند و در این سناریو اپل میتواند بودجه خودش را حفظ کند.
خطر غیرمنتظره
ما در حال گذار به زمانی هستیم که نمونههای کامپیوترهای خانگی ساختهشده بهطور گستردهای در فضای ابری کار میکنند و این موضوع مزیت بالقوه قابلتوجهی در کوچِ اپل به سمت ipad بهجای اینکه به سمت کامپیوترهای خانگی بروند دارد. اگرچه اپل در فضای کلود خیلی بدعمل میکند و به نظر نمیآید که هنوز ابتکار عمل ویندوز مجازی را داشته باشند. این موضوع میتواند یادآور شخصی باشد که با ایده استراتژی SuperNOS به میدان آمد، غافل از اینکه مایکروسافت پیش از آن محصول SuperNOS را بانام تجاری Windows NT عرضه کرده بود.
در حال حاضر درحالیکه ipad pro میتواند برای تجربه ابریِ سمت کاربرِ کامپیوترهای رومیزی ایدئال باشد، مایکروسافت این مزیت را (فضای ابری مناسب) دارد درحالیکه اپل ندارد. این کوچ، بهجای اینکه کاربران را برگرداند ( به سمت اپل)، میتواند بهجایش کاربران را به سمت Microsoft Azure سوق دهد و این کار را برای پلتفرم مشابه همیشه متصل مایکروسافت برای گرفتن جای مزایای ipad آسان میکند.
درهرحال اپل میتواند این گپ و شکاف را با کمک یکی از شرکایش ببندد. اما آنها بهخوبی شراکت نمیکنند و ارزش اصلی در فضای ابری است، یعنی بخشی از راهحل که اپل مالک آن نیست و میتواند دوباره سبب شود که این موضوع برای آنها (اپل) بد تمام شود. اگر آنها واقعاً خودشان را وقف این کوچ کنند، به یکراه حلِ رومیزیِ مبتنی بر Cloud نیاز دارند تا از جذب مخاطبان به Azure، AWSیا گوگل برای فضای ابری بهتر جلوگیری کنند.
من فکر میکنم کاری که اپل میخواهد انجام دهد واقعاً جالب است و در ظاهر به نظرمی آیدکه برخلاف اشتباهی است که مایکروسافت در دهه ۹۰ میلادی مرتکب شد. اگرچه برای اینکه این انتقال و کوچ، صحیح انجام شود آنها به یکراه حل ابری برای درستکار کردن نیمه دیگر این استراتژی نیاز دارند. چراکه این حرکت باید قابلرقابت با حرکات مشابه مایکروسافت باشد با کامپیوترهایی که همیشه متصل هستند و Azure.
اگر اپل این مشکل را حل نکند، میتواند شاهد این باشد که اغلبِ بازارش دوباره و به طرز مؤثری به سمت مایکروسافت کوچ کرده است – حالا در این مورد به سمت Microsoft Azure- و آنها یقیناً از نتیجه کار ناراضی خواهند بود. شما باید کر و کور باشید تا این کوچ را به خاطر عیب فضای ابری از دست بدهید. اما کمپانیها معمولاً تمایل دارند تا از ورود به حوزههایی که در آن خوب نیستند اجتناب کنند و اپل واقعاً در حوزه فضای ابری بدعمل کرده است.