پتانسیل هوش مصنوعی برای انقلاب در مدیریت پروژه (بخش اول)
هوش مصنوعی پتانسیل تغییر و تحول و ایجاد انقلاب در جنبههای زیادی از نحوه زندگی و کار ما را دارد، که شامل فرصتها و موقعیتهای زیادی در هوش مصنوعی است. ابزارهای هوش مصنوعی میتوانند الگوها را در دیتاست های حال حاضر و گذشته اطلاعات پروژه پیدا کنند که میتواند به حرفهایهای مدیریت پروژه کمک کند تا به برنامهریزیها شکل دهند، مشکلات و ریسکها را شناسایی و حل کنند و نحوه وضعیت گزارش خود را تغییر دهند. با گزارشهای خبری و مطالعات سالانه CHAOS گروه Standish، که نرخ شکست پروژههای بزرگ مانند پیادهسازیهای IT و توسعه زیرساخت را به شکل ادامهداری برجسته میکند، حالا برای حرفه مدیریت پروژه زمان آن رسیده است تا شروع به استفاده از Big Data و هوش مصنوعی کند تا نتایج را ارتقا داده و احتمال اینکه چقدر پروژه موفقیتآمیز خواهد بود را افزایش دهد.
سربار اطلاعات در مدیریت پروژه
طبق تازهترین بررسی جهانی PPM توسط PwC، شکستها و بیشازحد طول کشیدنهای برنامه به علت تخمین ضعیف، تغییرات در حوزه و اهداف ضعیف تعریفشده متداولترین هستند. پروژهها در سراسر طول چرخه عمرشان حجم زیادی از داده در فرمتهای مختلف تولید و مصرف میکنند، و این مورد افزایش هم خواهد یافت. برای مثال پذیرش روزافزون دادههای دیجیتالی نمایانگرِ ساختمانها، که تحت عنوان ساخت مدلسازی اطلاعات (BMI) شناخته میشود، موجب شده است تا اطلاعات ساختوساز برای مدیران برنامه از روشهای جدیدی در دسترس باشد. فناوریهای مرتبط با IOT (اینترنت اشیا) حتی میتوانند داده بیشتری برای پروژهها فراهم کنند. ما میتوانیم پیشبینی کنیم، برای مثال، یکزمان در آینده نزدیک، زمانی که اجزای یک پروژه ساختمانی ظرفیت بهروزرسانی طرح پروژه را بهطور خودکار، زمانی که نصبشان کامل شد، داشته باشند. پروژههای زیربنایی هم، شاهد افزایش در استفاده از اپلیکیشن های موبایلی برای فراهم کردن بهروزرسانیهای زمان واقع از این زمینه، مانند ارسال عکس از قطعات معیوب به مهندسانی که از راه دور مسائل را حل میکنند، بودهاند. در پروژههای فناوری اطلاعات، پذیرش روزافزون مجموعه ابزارهای DevOps میتواند روی وضعیت اجرا و توسعه اپلیکیشن، برای مدیران پروژه داده زمان واقعی بیشتری فراهم کند.
چهارمین بررسی جهانی PPM توسط PwC یافتههای بیشتری داشته است که بیشترین سرویسی که توسط اداره مدیریت پروژه (PMO ها) انجامشده، گزارش وضعیت به مدیریت بالادستی بوده است. درحالیکه گزارش وضعیت به مدیریت برنامه در راستای راهاندازی مؤثر، ارزشی ندارد، این گزارشگیری زمان کمی برای آنها در مورداستفاده از بینش و تمرکزشان روی مدیریت سرمایه و مدیریت تغییر میگذارد.
سازمانها معمولاً در جذب و ذخیرهسازی دانش در یک مسیرِ ساختیافته و در دسترس گذاشتن آن برای مدیران پروژه درزمانی که بیشترین فایده و ارزش رادارند، ناکارآمد و غیر مؤثر هستند. اگر ما دانش صحیح را به مدیران پروژه از روشی هوشمند و در زمان مناسب با توجه به زمینه و چارچوب برنامه برسانیم چه؟