مصاحبه

مصاحبه با ویکتور تامپسون

برنامه‌نویس (آکادمی Caper)

توسعه‌دهندۀ بازی، لینوکس، مک، ویندوز

خودتان را معرفی کنید؛ چه می‌کنید؟

من ویکتور تامپسون هستم، یک برنامه‌نویسِ مستقل بازی. اخیراً محفظه‌ و دستگاه‌های داخلی بازی‌های رایانه‌ای می‌سازم که در مکان‌های عمومی نصب و نمایش داده می‌شوند.

درحال‌حاضر برنامه‌نویسیِ موتورِ West Of Loathing را- که تازگی‌ها عرضه شده- انجام می‌دهم؛ West of Loathing یک بازی کمدی نقش‌آفرینی (RPG) است. کمی وحشت کرده‌ام؛ چون در حرفۀ قبلی‌ام در تیم‌های برنامه‌نویس‌ها کار می‌کردم، اما وقتی به این کار آمده‌ام فقط خودم باید کد موتور را برای بازی‌هایی که می‌سازم بنویسم یا اشکال‌زدایی (دیباگینگ) کنم.

من و Zach Johnson یک کابینِ عمومی و رایگان چندبازیئی (مولتی‌گیم) ساختیم. هدف از ساخت آن را بیشتر نمایش بازی‌های محلی و پروژه‌هایی است که ناتمام مانده‌اند یا برای عرضه‌های تجاری نیستند. در اینجا فرصت گفتن تمام انگیزه‌هایمان برای ساخت این کابین نیست.

من تقریباً نصف تیمِ سازندۀ Please Stand by هستم و نصف دیگر جری بلیک، یک بازی‌ساز، است! این بازی مجموعه‌ای از تعامل‌هایی است که با استفاده از یک کنترل تلوزیون قدیمیِ Vintage -که بازی را نشان می‌دهد- انجام می‌شود.

از چه سخت‌افزاری استفاده می‌کنید؟

اخیراً بر یکی از رایانه‌های اصلی‌ام برای کار توسعه، که یک MacBook Pro ِ ۱۳-اینچی تولید سال ۲۰۱۳ است، کدنویسی می‌کنم. برای برخی از نرم‌افزارها توانش کم می‌آید و برای همین نمی‌گذارم نیازهای پردازشی و گرافیکیِ West of Loathing  بالاتر از حداقل نیازمندی‌های سیستممان شود. ضمناً خوشحالم که می‌توانم در یک کول‌پشتی حملش کنم یا در یک میزکار مشترک، که معمولاً پر از رایانه است، بگذارمش.

در خانه لب‌تاپ را به یک صفحه‌نمایشِ Thunderbolt ِ اپلِ ۲۷-اینچی و یک صفحه‌کلیدِ تمام‌اندازه و موشوارۀ (موسِ) مایکروسافت وصل می‌کنم. سال‌هاست که به این سیستم رومیزی عادت کرده‌ام و هنوز برایم راحت‌ترین سیستم است.

صوت کیفیت‌بالا خیلی برای کار من مهم نیست اما همیشه برای آزمونِ میکس‌ها و نشنیدن صداهای چاپگر یا خیابانِ زیرِ پنجره‌ام از هدفونی که روی میزکارم است استفاده می‌کنم. این هدفونِ آخرم آن‌قدر قیمتش پایین است که به خودشان زحمتِ نوشتنِ شمارۀ مدل را بر آن نداده‌اند.

برای آزمون بازی‌ها بر دیگر پلتفرم‌ها یک رایانۀ شخصی برجی (tower PC) دارم که سال ۲۰۰۸ یا ۲۰۰۹ ساختمش. خیلی باکیفیت نبود و الآن سن‌وسالش را نشان می‌دهد. ویندوز ۷ بر آن نصب است اما با چند حافظۀ استیک یو‌اس‌بی (USB memory Sticks) لینوکس را در آن بارگذاری (boot) کردم.

وقتی یک پروژۀ فیزیکی می‌سازم (آخری‌اش یک دستگاه آرکید برای Joggernauts و یک قفسۀ خارجی است) با مجموعی از ابزار دستیِ ساده کار می‌کنم، مثل چکش و اسکنه و یک رندۀ صاف‌کاریِ Stanely و ابزار برقی مختلفی مثلِ دِریل یا میزِ حمل‌پذیرِ ارّه، و یک سمباته‌کش. این روزها از کیفیت ابزار دستی باطری‌دارم خیلی خوشحالم؛ پرکابردترین ابزارم یک impact driver ِهیتاچی است. بسیار مفید است و روزی یک‌بار باطری‌اش شارژ می‌شود و پنج سال پیش نصف قیمت دریل کابلی‌ام خریدمش.

برای نوشتن برنامه‌ریزی‌های خُردِ پروژه و طراحی‌های سادۀ قالب‌ها یک تخته‌سفید نزدیک میزکارم دارم. کارهای زیادی برای حل‌مسئله و مدیریت وظایف بر تخته‌سفیدم انجام می‌دهم زیرا فهمیده‌ام کارها به سرعتی که در ذهنم یا در نرم‌افزارها برآورد می‌کنم پیش نمی‌روند. فکر کنم شاید به خاطر «اشکال‌زدایی اردک پلاستیکی» است و اینکه با دست نوشتن، سرعت افکارم را پایین می‌آورد تا هر مرحله را به‌تنهایی محاسبه کنم.

(در مهندسی نرم‌افزار rubber duck debugging یک روش اشکال‌زدایی کد است که اسم آن از کتاب «برنامه‌نویس عملگر» گرفته شده است؛ در این کتاب یک برنامه‌نویس با خودش یک اردک پلاستیکی حمل می‌کند و هنگام دیباگ کردن کد، کد را مجبور می‌کند که خط‌به‌خط خودش را به اردک توضیح بدهد. به همین ترتیب، بسیاری از برنامه‌نویس‌ها با توضیح کد به کسی که هیچ‌چیزی از برنامه‌نویسی نمی‌داند، می‌توانند اشکال را بیابند.)

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا