چطور به تیم کمک کنید که تصمیم بگیرد

جو به تیمش گوش میکرد؛ داشتند ارزش دو رویکرد حل مسئلهای را که با آن مواجه شده بودند بحث میکردند. همینطور که گوش میکرد بیشتر و بیشتر برایش معلوم شد که لازم بود آنها تصمیمی بگیرند. میدانست که هردو رویکرد خوب بودند، میدانست که تیم برای سنجش این موضوع صلاحیت دارد و میدانست که لازم نیست که او تصمیم بگیرد.
اعضای تیم زمان زیادی را صرف بررسی و طوفان فکری دو راهکار کردند. یکی از مشتریان اولویتدارشان در نرمافزار مشکلی را پیدا کرده بود. خوشبختانه این مشکل بر دیگر مشتریان تأثیر نمیگذاشت. اما متأسفانه به دلایلی هرروزه برای این مشتری مشکلاتی ایجاد میشد. اکنون بسیاری از کارهایشان را دستی انجام میدادند. سازمان جو دو کارمند موقتی برای آن مشتری گرفتند تا کار را بهطور دستی اجرا کنند. مشتریان از این کمکی که شده بود رضایتمند و متشکر بودند اما نگران بودند که راهکار دائمی چیست.
تیم دو راهکار ممکن را طراحی کردند. هر راهکار احتمالاً موفق بود، هیچکدام از راهکارها در فرایند فعلی اختلال ایجاد نمیکرد و هردو زمان و تلاش یکسانی را نیاز داشت. علیرغم شباهتهای بین راهکارها، تفاوتهایی بود که نشان میداد اعضای تیم بر یک راهکار توافق نمیکنند.
براساس این اطلاعات جو در بحث وارد شد و به تیم گفت که رأیگیری کنیم. تیم موافقت کرد.
سپس جو یک استراحت 30 دقیقهای را اعلام کرد. طی این زمان او فکر میکرد که بعد از زمان استراحت و رأیگیری چگونه عمل کند. او نمیخواست که یک ذهنیت «ما دربرابر آنها» ایجاد شود. یک رأیگیری ساده برگزار کرد. به رویکردها نام راهکار الف و راهکار ب را داد. او نمیخواست که این رأیگیری را با مشخص کردن اسامی اعضای تیم شخصی کند. غرض از این کار انتخاب یک راهکار درست بود، نه اینکه چه کسی این راهکار را طراحی کرده است. هر راهکار یک توصیف کافی داشت تا هرکسی بداند که رأیش را در کجا قرار بدهد. هرچند میدانست که بهراحتی میتواند رأیها را جمع و اعلام کنند، تعمداً بعداز رأیگیری یک استراحت برای نوشیدن قهوه اعلام کرد. طی زمان استراحت چند ویدئو کلیپ کوتاه و جالب پیدا کرد و نشانشان داد.
جو نیز راهکار تیم را بهدقت بررسی کرد. مشاهده کرد که «راهکار الف» بیشترین رأی را دریافت کرده است، ازاینرو امکان دودستگی وجود داشت. او تصمیم گرفت که شخصی را که از همه بیشتر طرفدار راهکار ب بود مسئول پیادهسازی راهکار الف کند. سپس تیم را تقریباً با نیمی از افراد طرفدار راهکار الف و نیمی از افراد طرفدار راهکار ب انتخاب کرد. اولین وظیفۀ آنها این بود که یک راهبرد پیادهسازی طراحی کنند و آن را به مابقی اعضای تیم ارائه بدهند. تمام اشخاص در تیم پیادهسازی راهکار باید بخشی از راهبرد را ارائه میدادند.
چرا جو برای فرایند تصمیمگیری انقدر تلاش کرد؟ او تیمی داشت که عملکردشان بسیار خوب بود. این افراد باهم خوب کار میکردند و به اهداف چالشانگیزی دست مییافتند. اعضای تیم باهم بحث میکردند و میخندیدند. اینبار تیم کمی دربارۀ مسئله جدیتر بود. اختلافنظر تیم از زمانهای دیگر بیشتر بود. جو فهمیده بود چقدر مهم است که تیم را بعد از این اختلافنظر دوبارهسازی کند. میدانست که اگر بخواهند قدرتشان را حفظ کنند باید خود را شریک همدیگر ببینند نه رقیب. میخواست که تیم به تقلا نیفتد و به پشتیبانی هم ادامه بدهند و آمادۀ چالشهایی باشند که پیش روی آنهاست.