یک عضو تیم به تخیلۀ ناراحتی و دادوهوار نیاز دارد؛ چه کنیم؟
تا به حال شده که عضوِ آرامی از تیمتان را در حال هوار کشیدن ببینید؟ این داستان را بخوانید..
محسن یک مدیر پروژه است. هیچوقت علی، یکی از اعضای تیمش، را تااینحد عصبانی ندیده است! علی به دفتر محسن میآید، یک صندلی را عقب میکشد و یکراست بر آن مینشیند و شروع به گله از همکارش سعید میکند. حرفهایش واقعاً منفی است و محسن هیچوقت نمیدانست که علی نسبتبه همکارش، سعید، چنین احساساتی دارد. بسیار ناراحت است. محسن درابتدا حس میکند که به او حمله شده است. اما سریعاً میفهمد که علی واقعاً نیاز دارد که کسی به حرفهایش گوش کند.
همانطور که به دادوهوارش ادامه میدهد محسن نمیداند چه کند! میخواهد کمکش کند که این احساسات منفی را از درونش تخلیه کند. اما نمیخواهد این احساسات منفی کل روزش را منفی کند یا بر روابط کاریاش با سعید تأثیر بگذارد. همانطور که گوش میکند، نقشهای به ذهنش میرسد…
بعد از چند دقیقه محسن دست علی را میگیرید و میگوید: «میشه یک لحظه آروم باشی؟»
علی پاسخ میدهد: «بله میدونم! میدونم! نباید به دفتر شما بیام و دربارۀ یه عضو دیگۀ تیم بدگویی کنم.»
محسن جواب میدهد: «نه، اصلاً منظورم این نیست؛ شاید حس میکنی اینجا امنیت داری و میتونی حرفت رو بزنی و آروم بشی. اما بذار از این موقعیت یه نتیجهای بگیریم. بیا امتحان کنیم. من ده دقیقه دیگه بِهِت میدم که دربارۀ سعید ناراحتیهات رو بگی. هرچی میخوای بگو. آخر این ده دقیقه باید موضوع رو عوض کنی. باید خصوصیات خوبی رو که تو سعید دیدی و جنبههای مثبت کار با سعید رو بگی. بعد از این کار، باید یه برنامۀ عملی تعیین کنی. مثلاً بری استراحت کنی و آروم بشی. یا مثلاً یه برنامهای بذاری که با سعید مشکلاتت رو مطرح کنی. یا شاید زمان بیشتری تأمل کنی که چه چیزی دربارۀ سعید انقدر تو رو ناراحت کرده.»
علی به محسن گوش میدهد و با تندی پاسخ میدهد: «عالیه، حالا میشه ادامه بدم؟» محسن هم سرش را تکان میدهد و گوش میکند. در کمال تعجب، گلایه و عصبانیتِ علی حتی به ده دقیقه هم نمیکشد. ناگهان نفس عمیقی میکشد و موضوع را عوض میکند. شروع میکند به گفتن نکات مثبت سعید؛ میگوید که سعید چقدر خوب مشکلات دشوار را تجزیهوتحلیل میکند. زمانی را به یاد میآورد که در ارائۀ مهمی ناگهان رشتۀ کلام از دستش خارج میشود و بقیه ارائه را فراموش میکند؛ سعید به او پیوسته و طوری صحبت را ادامه میدهد که انگار این فراموشی بخشی از ارائه بوده است. چند خصوصیت مثبت دیگر سعید را لیست میکند. سپس بلند میشود و به طرف در میرود.
وقتی که در را باز میکند به محسن میگوید: «برنامۀ عملیم اینه که وقتی خانواده و دوستها و همکارها میخوان با عصبانیت ناراحتیهاشون رو دربارۀ کسی بگن، این روش رو بهکار ببرم.»
مثل محسن، شما هم باید به اعضای تیمتان اجازه بدهید ناراحتیهای خود را ابراز کنند. این برنامۀ تخلیۀ ناراحتی ۴ مرحله دارد:
یک) به اعضای تیمتان بفهمانید که برای تخلیۀ ناراحتیشان به شما اعتماد کنند، البته تخلیۀ احساساتشان نباید موجب شود که حس کنید به شما حمله شده است؛ دراینصورت میتوانند به تخلیۀ ناراحتی خود ادامه بدهند.
دوم) یک محدودۀ زمانی برای تخلیه تعیین کنید و بر آن توافق کنید. محسن و علی توافق کردند که ده دقیقه باشد.
سوم) بعد از آنکه زمان تخلیه تمام شد، موضوع را عوض کنند و جنبههای مثبت را بگویند یا موقعیتی را که موجب اولین ناراحتی شده است.
چهارم) از عضو تیمتان بخواهید که یک برنامۀ عملی تعیین کند. با چه اقداماتی میتوانند این پرخاش و تخلیۀ ناراحتی را به عملکرد مثبتی بدل کند؟
اجازۀ تخلیۀ ناراحتی و آرام کردن عصبانیت و آزردگی اعضای تیم یکی دیگر از خدمات مدیریت پروژه است که مدیران پروژه میتوانند به تیمشان عرضه کنند.
در فصلنامۀ خط دید دربارۀ مهارتهای نرم میخوانید؛ مهارتهایی که عملی هستند و از تجربۀ واقعی مدیران پروژه میخوانید.
یک شماره از فصلنامه را چگونه دریافت کنم؟ آیا برای مطالعۀ شمارۀ یک باید مبلغی پرداخت کنم؟