چرا خطوط مبنا (baselines) در مدیریت پروژه ضرورت دارد؟
خطوط مبنای زمانبندی، بودجه، هزینه یا محدوده؛ چگونه میتوان یک زمانبندی و برنامۀ بودجه و هزینۀ واقعبینانه داشت؟
چرا خطوط مبنا در مدیریت پروژه ضرورت دارد؟
خط مبنا نسخۀ ثابت و تأییدشده زمانبندی، بودجه و محدودۀ پروژه است. توجه شود که منظور نسخۀ پایانی آن نیست بلکه نسخۀ ثابت آنهاست.
اما منظور چیست؟ حین برنامهریزی و زمانبندی شما و تیمتان باید تلاش کنید که محدودۀ پروژه را تعریف کنید. برحسب رویکردی که دارید، گاهی میگویید: «قبول! محدوده را تاجایی که میتوانستیم با جزئیات تعریف کردیم، تلاش بیشتر بیثمر است.»
اگر ذینفعان با شما موافقت باشند، نسخۀ محدودۀ پروژه یک خط مبنا خواهد بود. بنابراین حال تعریف میکنید که چقدر زمان برای پیادهسازی محدودۀ پروژه لازم است. نسخۀ نهایی و تأییدشدۀ زمانبندی پروژه یک خط مبنای زمانبندی خواهد بود. دربارۀ بودجه و هزینهها نیز همینگونه است.
توجه شود که خطوط مبنا باید توسط ذینفعان کلیدی تأیید شود.
سپس برحسب خطوط مبنای شما کل برنامۀ مدیریت پروژۀ خود را تنظیم خواهید کرد.
وقتی که انتظار پروژه دارید، پیشرویتان را برحسب این خطوط مبنا میسنجید. اگر واریانسهای بین خطوط مبنا و پیشروی شما بسیار بزرگ باشد، کاری از دستتان برنمیآید و باید پرچم شکست را بالا ببرید. باید اهداف پروژه را دوباره درنظر بگیرید و اینکه آیا ادامۀ پروژه منطقی است یا خیر.
ممکن است به دلیل اشتباه تخمینها و برنامهریزی این اتفاق افتاده باشد. بههمینتریتب شاید ذینفعان مایل به استمرار اهداف پروژه نباشند. شاید بخواهند که نیازمندیها را مکرراً و در ابعاد زیادی تغییر بدهند.
درآخر، میتوانید به آنها نشان بدهید که درابتدا چه درخواستی داشته باشند و در درازمدت باید چه کرد.