داستان مدیری که تیمش را از تجربۀ شکست عبور داد…
فرض کنید تیمتان همینتازگیها با یک شکست از پا در آمده است. برای یک قرارداد ماهها رقابت کرده بود. پیشطرح (یا پرپوزال) فوقالعادهای نوشته بود و این پیشطرح ابتدا جز پنج پیشطرح بهتر و سپس دومین آن شناخته شد. وقتی مشتری بالقوه خواست که یک پیشنمونه بسازند، چالش را پذیرفتند و یک پیشنمونۀ کیفیتبالا ساختند و در یک جلسۀ ارائه کردند. اما با تمام اینها نتوانستند کار را بگیرند.
این داستان تیم خانم صبوری است. مدیر پروژۀ داستان ما…
دلیل شکست تیم خانم صبوری این بود که تیم دیگر در پیشنمونۀ خود نیازمندیهای اضافهای مطرح کرده بودند که در درخواست پیشطرح اولیه (RFP) درخواست نشده بود. درواقع تیم رقیب یک نسخۀ ارتقایافته از پیشنمونه ارائه کردند.
وقتی خانم صبوری تیم را جمع کرد که دربارۀ شکست صحبت کند، احساسات شدیدی بروز شد. برخی عصبانی بودند و فکر میکردند که این روند عادلانه نبوده است. دیگران از دست خودشان عصبانی بودند و اینکه چرا نیازمندیها را ارتقا ندادند. یک نفر گفت: «به شما گفته بودم…» خانم صبوری اجازه داد که همه صحبتهایشان را بکنند. درنهایت اعضای تیم فهمیدند که او آنجا نشسته و به حرفهایشان گوش میکند. تیم سکوت کرد و به او خیره شد. نمیدانستند که آیا او عصبانی است و میخواهد توبیخشان کند؟
آخرسر خانم صبوری گفت: «من برای تمام شما وظیفهای تعیین کردم که 2 ساعت طول میکشد.» مدیر کنترل کیفیت حرفش را قطع کرد و گفت: «میدانم میخواهید ما با درسهای آموختهشدهمان برگردیم و بگوییم چه کار کنیم که دوباره شکست نخوریم.» خانم صبوری پاسخ داد: «این کار را بعداً میکنید. فعلاً میخواهم به میزهایتان برگردید و فکر کنید چگونه میتوانید بهبود پیدا کنید. دو ساعت دیگر با من اینجا جلسه داشته باشید و افکارتان را دربارۀ بهبودپذیری به من بگویید.»
دو ساعت بعد همه برگشتند؛ البته یکی دو نفر هنوز از این وظیفۀ عجیب متعجب بودند. اما بیشتر آنها وظیفه را پذیرفته بودند و بعضی نیز عباراتی را نوشته بودند که فهم آنها را از بهبودپذیری بیان میکرد. برخی از این عبارات به اندازۀ خود این وظیفه عجیب و غیرعادی بود!
چندی از عبارات تیم خانم صبوری را باهم بخوانیم:
«رحمت گاهی آن مشتی است که بهصورت شما زده میشود»
ماری الدر
«داخل رینگ بوکس یا خارج از آن، زمین خوردن اشکالی ندارد. زمینخورده ماندن اشکال دارد.»
«نیمۀ خوبِ هنر زندگی کردن، بهبودپذیری است»
«هرگز بشر چیزی نساخت که بتواند چون روح بشری بهبودیافتنی باشد.»
«بهبودپذیری را برد به شما نمیآموزد؛ تنزل به شما میآموزد، شکست به شما میآموزد.»
«موفقیت (نتیجۀ) نهایی است و شکست (تجربهای) حیاتی؛ ادامۀ چنین معاملهای شجاعت میطلبد.»
وینستون چرچیل
مدیر کنترل کیفیت ابتدا فکر کرد که خانم صبوری از آنها میخواهد درسهای آموختهشدهشان را بنویسند. اما در پس این وظیفه نکتهای بود. نکته گذار تیم از جایگاه شکستخورده و محزون و به جلو راندن آنها با حس قدرت و توانمندی بود؛ نکته شیوهای بود که خانم صبوری نشان داد؛ این که از آنها عصبانی نیست، فکر نمیکند که بد کار کردهاند؛ بلکه فقط در یک رقابت شکست خوردهاند.
و حال نوبت تیم است که پیش براند…