نقشهنگاری (کریپتوگرافی) و مدیریت پروژه! (قسمت دوم)
در بخش قبلی این مقاله شباهت دنیای نقشهنگاری را با مدیریت پروژه بررسی کردیم. دیدیم که در قرون وسطا گاهی در نقشهها بهجای مکانی که هنوز شناخته نشده بود هیولایی میکشیدند. در نقشههای دفتر مدیریت پروژه این هیولاها کجا هستند؟
هیولاهای دفتر مدیریت پروژه
دنیای تیرهوتاریک هیولاهای دریایی و افسانهای کتاب مقدس درسهایی برای یک مدیر هوشیار دفتر مدیریت پروژه دارد. هیولاهای سبد پروژۀ شما کجا هستند؟ در تمام PMOها نواحیای وجود دارند که نامعلوماند و خیلیمواقع حتی «تابو» محسوب میشوند. آنها در مرزهای حوزۀ PMO و بین بخشبندیهای گردشکار (swimlanes) میخزند. این نواحی به دقت و کندوکاو بسیاری نیاز دارند. وقتی نقشهنگارها به مرزهای دانش جغرافیایی خود میرسیدند، خطراتی را که ممکن بود وجود داشته باشند هشدار میدادند. مشابهاً دفترهای مدیریت پروژه باید ریسکها را به سازمان هشدار بدهند. درواقع دفترهای مدیریت پروژه غالباً امکانات بیشتری از نقشهسازهای قرونوسطا دارند. PMO میتواند گروههای اکتشافی خود را، تمثیلاً، به این آبهای نامعلوم اعزام کند، نقشۀ این آبها را کشف کند و این موجودات دریایی را کنترل و اهلی سازد و بهاینطریق پروژهها را برای مدیران پروژه آسان و امن کند. دفتر مدیریت پروژه با ایجاد فرایندهای شفافی که بررسی کسبوکار را برای مدیران پروژه آسان میسازد، مثل یک کنشیار (کاتالیزور) عمل میکند تا سازمانها بتوانند امور را سریعتر و امنتر کنند.
این نقشه، که CARTA MARINA ET DESCRIPTIO SEPTENTRIONALIUM TERRARUM نام دارد، اولین نقشه از کشورهای نوردیک (شمال اروپا و اقیانوس اطلس) است که در سال ۱۵۱۶ کشیده شده.
زمان را نیز بنگاریم
تا اینجا بر این تمرکز کردیم که نقشهنگارها چگونه جغرافیا را نقشهکشی میکنند. اما این تنها چیزی نیست که میتوان نقشهاش را نگاشت. دانیال روزنبرگ و آنتونی گرفتون [۱] در کتابشان با نام «نقشهنگاریهای زمان» [۲] اهمیت و تکامل زماننگاریها را چه در تاریخ و چه در فرهنگ امروزی بررسی میکنند. در چندین جای این کتاب، کارشناسان دفتر مدیریت پروژه میتوانند الهام بگیرند که چگونه پیشروی پروژه را بهصورت بصری نشان بدهند. شاید بیشتر این کتاب برای گزارشهای هفتگیT کاربردی نباشد، اما چند نمونۀ فوقالعاده ارائه میکند که در آنها نمودارهای همهگیر گانت با نمودارهای کار باقیمانده [۳] و جدولهای رویدادگاهها (مایلستون) ترکیب شدهاند.
هدف همیشه دقت نیست
در قسمت اول این مقاله گفتیم که خواهان نمای دقیق سبد پروژه هستیم. اما منظور واقعاً چیست؟ برای اینکه یک نمای دقیقی از پروژه ایجاد کنیم، نهتنها لازم است که معیارهای سنجش زمان و هزینه و کیفیت را لحاظ کنیم، بلکه باید حس تیم را نیز بدانیم. بهعلاوه باید تمام تعاملاتی را که رخ میدهد و هر بلوک سازندهای را که ایجاد میشود (و درواقع هر بلوک سازندهای را که دور انداخته میشود) درنظر بگیریم. یک نمای واقعاً دقیق از سبدپروژه شاید به بزرگی و پیچیدگی خود سبد پروژه باشد.
نقشهسازها نیز همین چالش را داشتهاند. هاری بِک [۴] نقشهکش معروفی است که نقشۀ لولهای زیرزمینی لندن را کشیده است. نقشههای قبلی زیرزمین لندن همه برحسب جغرافیا بودند. همین باعث میشد که ایستگاهها همگی در مرکز لندن مجتمع میشدند و مشاهدۀ نقشۀ برنامهها و تعویض آنها دشوار میشد. اما بِک رویکرد متفاوتی داشت و در وقت آزادش، وقتی بهعنوان طراح مهندس در ادارۀ سیگنالهای زیرزمینی لندن کار میکرد، یک نمودار دیگر کشید. بهجای اینکه در این نقشه، مثل دیگر نقشهها، تأکیدش بر دقت فاصلهها و دقت جغرافیایی باشد، نقشهاش را برحسب نمودارهای مداری که روزانه در کارش میکشید طراحی کرد و شبکههای گسترده تونلی را بهشکل یک نمودار با خطوط رنگارنگ متقاطع و موازی کشید.
نقشۀ حاصلشده موفقیت بزرگی بود و تغییریافتههای آن امروز نهفقط در لندن بلکه در کل دنیا بهکار برده میشود. آنچه این نقشه را موفق ساخت توانایی بِک در توجه به ارتباط اطلاعات مهمی که مسافران به آن نیاز داشتند بود.
مهمترین درس
علم را بهکار بگیریم؛ هنر را بهکار بگیریم. مهارت ترجمۀ «تصویر بزرگ» به اطلاعات مربوط و بااهمیت، بهطوری که این ترجمه را بتوان بهطور مؤثری انتقال داد، درس بسیار مهمی است که متخصصان امروز دفترهای مدیریت پروژه میتوانند از نقشهنگارها بیاموزند.
در خط دید نرمافزار بخوانید:
کلانتحلیلهای دادههای چراغ راهنما
[۱] Daniel Rosenberg and Anthony Grafton
[۲] Cartographies of Time
[۳] burndown charts
[۴] Harry Beck